- بی طاقتی (قَ)
ناتوانی. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
تن از بی طاقتی پرداخته زور
دل از تنگی شده چون دیدۀ مور.
نظامی.
موسی (ع) درویش را دید از برهنگی بریگ اندر شده گفت یا موسی دعا کن تا خدای کفافی دهد مرا که از بی طاقتی بجان آمدم. (گلستان).
تن از بی طاقتی پرداخته زور
دل از تنگی شده چون دیدۀ مور.
نظامی.
موسی (ع) درویش را دید از برهنگی بریگ اندر شده گفت یا موسی دعا کن تا خدای کفافی دهد مرا که از بی طاقتی بجان آمدم. (گلستان).
